امشب یه داستان خیلی خاص دارم براتون . داستان دوتا زوج عاشقی که همیشه کنار هم بودن و همه به اونها حسادت میکردن . حالا میخام براتون تعریف کنم چجوری این دوتا اینقدر عاشق شدن . قضیشون برمیگرده به اولین باری که همو دیدن . اونا باهم قرار گذاشتن که تا جدی نشدن رابطشون به هیچکس هیچی راجب این رابطه نگن . بخاطر همین موضوع اونا دور از چشم همه و اروم اروم عاشق هم شدن و یک روز پسر به دختر گفت که حالا وقتش نشده به دیگران بگیم؟ ما چند سال از رابطمون میگذره و داستان هشتم (داستان خودم)
مجموعه داستان ( داستان هفتم )
مجموعه داستان (داستان ششم )
داستان ,حالا ,عاشق ,شدن ,هم ,اروم ,همه و ,و اروم ,چشم همه ,از چشم ,دور از
درباره این سایت